دفتر دل

شوق آمدنت !!!


شوق آمدنت به خانه مرا بيدار نگه مي دارد...زودتر بيا تا در آغوشت ميان بازوان پرقدرت مهربانت و گرماي نفسهايت گم شوم... تا مال يكديگر شويم تا چيزي از هم جدايمان نكند...بيا تا يكي شويم، يك روح در دو جسم دور از هم ولي عاشق تر...شيداتر... باز هم مي گويم دوستت مي دارم اي خوب من


سایه


سایه ام روی دیوار، شبیه خودم نیست ...

شبیه دلی است که به ترانه ای میمیرد ...

و به بوسه ای زنده می شود ...


فقط به خاطر تو


 به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو

+ نوشته شده در جمعه 17 خرداد 1392برچسب:متن عاشقانه , متن های عاشقانه , شعرهای عاشقانه , عشق و عاشقی , عکس عاشقانه, ساعت 15:36 توسط ساناز ♥ آرش |


دست خودم نیست !!!

دست خودم نیست
اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست!
اگر میبینی
چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه
های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم
نیست!
دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم.
دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!
به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!
دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی

+ نوشته شده در جمعه 17 خرداد 1392برچسب:متن عاشقانه , متن های عاشقانه , شعرهای عاشقانه , عشق و عاشقی , عکس عاشقانه , عکس های عاشقانه دوری و جدایی, ساعت 15:24 توسط ساناز ♥ آرش |


آرامش !!!

آرامش یعنی من...تو ... شب و سکوت ...
آرامش یعنی تو ، آنقدر معصومانه در آغوشم به خواب رَوی
که از افسونِ حضورت تا اوجِ آدمیت به وَجد آیِم...
خود را میانِ نَفَس هایت گُم کنم...
آرامش یعنی تو اینجا کنارم خُفته ای تا ماهِ شبِ تاریکم شَوی...
و دیدنی ست...! فـــــــردا طلوعِ خورشید از شرقی ترین مشرقِ نگاهِ تو...
آرامش یعنی می دانم که..می مانی...



لباس !!!


بوتیک که می روم

لباس می خرم به نیت تو

چه برای تو

چه برای پوشیدنش کنارِ تو


حسرت !!!

هزار نفر در حسرتِ من

و
من در حسرتِ تو
و

چقدر
همه تنهاییم


می بوسمت !!!

به کـوری چـشــم ِ هـمــه یکــروز
در شـلوغــتـرین نقـطه شـهـر ...
دیــوانـه وار می بـــوسـمــت ...!!!

 


همه چیز فرق کرد...

 وقتی بچه بودم عروسکم به حرفام گوش می داد ولی الان دیگه کسی  نیست...
 وقتی بچه بودم نگاه دیگران مهربون بود ولی الان اون نگاه ها رو دوست ندارم...
 وقتی بچه بودم هر چی می خواستم می گفتم ولی حالا باید روش فکر کنم...
 وقتی بچه بودم می تونستم بلند بلند گریه کنم ولی الان فقط خودم صدامو میشنوم...
 وقتی بچه بودم همه چیر کوچیک بود ولی حالا همه چیز بزرگ شده،خیلی بزرگ...
 وقتی بجه بودم همه چیز آسون بود ولی حالا خیلی سخت شده...
 وقتی بچه بودم بادبادک می رفت هوا ولی الان دیگه باد نمی ذاره...
 حالا که بزرگ شدم می گم کاش قدر اون موقع رو بیشتر میدونستم.
 ولی اشکال نداره.....
هنوز هم خیلی وقت دارم...  

 


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد